چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم


تا ز خونین جگرش لعل قبا آرایم

ریسمان از رگ جان سازم و سوزن ز مژه


دیده را دوختن لعل قبا فرمایم

اول از عودم خائیدهٔ دندان کسان


آخر از سوختهٔ عالم دندان خایم

گر به من دندان کردند سپید این رمزی است


کاول و آخر دندان کسان را شایم